بیگدلی: آمریکا بهشدت تحت تأثیر خودشیفتگی دونالد ترامپ قرار گرفته
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از ایلنا، علی بیگدلی، کارشناس مسائل آمریکا در تشریح مهمترین تحولات سیاست خارجی آمریکا در سال ۲۰۲۵ در گفتوگو با ایلنا عنوان کرد: آمریکا بهشدت تحت تأثیر خودشیفتگی دونالد ترامپ قرار گرفته است و او از همان روز نخست اعلام کرد که بهدنبال احیای «ارزشهای آمریکایی» است و در همین مسیر، به دنبال بهانههایی برای مداخله در حوزههای مختلف بوده است. این مداخلات، هرچند در برخی موارد به زیان منافع آمریکا تمام شده، اما برای شخص ترامپ اهمیت چندانی نداشته است. بهعنوان نمونه، وضعیت داخلی آمریکا عملاً از کنترل او خارج شده است. این کشور با تورم جدی مواجه است و میزان محبوبیت ترامپ به حدود ۳۵ تا ۳۸ درصد کاهش یافته؛ مسألهای که نشان میدهد او در مدیریت مسائل داخلی با مشکل جدی روبهرو است و به نظر میرسد ترامپ یا مسائل داخلی را نادیده گرفته، یا تصور میکند با حلوفصل بحرانهای بینالمللی میتواند ضعفهای داخلی خود را جبران کند.
وی ادامه داد: از سوی دیگر، ترامپ در رقابت ذهنی با اوباما تلاش دارد فضایی ایجاد کند که حتی بدون نامزدی رسمی، برنده جایزه نوبل شود. این موضوع برای او اهمیت زیادی دارد و به همین دلیل تقریباً در تمام پروندههای بینالمللی ورود کرده است، اما در اغلب آنها موفق نبوده است. او آرزو داشت در قامت یک «معلم بینالمللی» ظاهر شود، اما عملاً توفیق چندانی به دست نیاورد. برای مثال، در جریان مبارزات انتخاباتی مدعی بود که مسأله اوکراین را ظرف چند ساعت حل خواهد کرد، اما اکنون بیش از یک سال گذشته و همچنان در این زمینه ناکام مانده است. در موضوع غزه نیز موفقیتی نداشته، در پرونده ایران نیز همینطور، و درباره ونزوئلا هم مشکلاتی را به بار آورده که در داخل ایالات متحده با مخالفت جدی روبهرو شده است. واقعیت این است که بر اساس قانون اساسی آمریکا، رئیسجمهوری نمیتواند بدون مجوز کنگره به کشوری حمله کند، مگر آنکه مدارکی وجود داشته باشد که نشان دهد امنیت ملی آمریکا به خطر افتاده است.
این تحلیلگر مسائل سیاسی تصریح کرد: چنین اقدامی هم نیازمند تأمین منابع مالی است و هم نیازمند اقناع نهادهای تصمیمگیر و از این رو، ترامپ بیشتر در حال بلوف زدن است و تلاش میکند با بهانههایی نظیر مبارزه با قاچاق، فضا را برای اقدام باز کند، اما عملاً نمیخواهد درگیری جدی با کنگره ایجاد کند. از منظر تاریخی نیز باید توجه داشت که بر اساس دکترین مونرو، رئیسجمهوری وقت آمریکا اعلام کرد که اروپا نباید در امور آمریکای لاتین مداخله کند و این منطقه بهعنوان حیاط خلوت ایالات متحده تلقی شد و با این حال، حتی در این چارچوب نیز ترامپ چندان موفق عمل نکرده است. بهویژه در سیاست خارجی، عملکرد او نهتنها موفق نبوده بلکه با شکستهای متعددی همراه بوده است. امروز جامعه آمریکا با تورم شدید، فشار سنگین معیشتی و نارضایتی عمومی مواجه است و بخش زیادی از این وضعیت به هزینههای سنگین نظامیگری بازمیگردد.
وی افزود: در موضوع اوکراین، اگر یک مربع شامل آمریکا، اروپا، روسیه و اوکراین را در نظر بگیریم، میبینیم که هیچکدام نتوانستهاند بر روسیه غلبه کنند. در حالی که ترامپ آرزو دارد بتواند پوتین را راضی کند، اما در عمل با احتیاط فراوان با روسیه و چین برخورد میکند. چین نیز در حال افزایش قدرت خود است و به رقیبی جدی برای آمریکا تبدیل شده و در نهایت ترامپ تلاش میکند از تنش مستقیم با چین، بهویژه در موضوع تایوان، عبور کند و با احتیاط پیش برود. در مجموع، سیاست خارجی ترامپ موفق ارزیابی نمیشود، هرچند او جهان را دچار آشفتگی کرده و نظم موجود را بر هم زده، اما به اهداف مشخص و پایدار دست نیافته است. نوعی خودشیفتگی در رفتار او دیده میشود؛ گویی تصور میکند میتواند آمریکا را دوباره در رأس قدرت جهانی قرار دهد، بدون آنکه ابزارهای واقعی و مؤثر این کار را در اختیار داشته باشد.
این استاد دانشگاه گفت: ترامپ فضای بینالمللی را بیش از حد شلوغ کرده، بدون آنکه به نتایج ملموس برسد. حتی در حوزههایی مانند تحرکات فضایی که بیش از یک سال است روی آن تمرکز دارد، هنوز به نتیجه قابلقبولی نرسیده و به همین دلیل معتقدم که سیاست خارجی ترامپ دستاورد قابلتوجهی نداشته است. بر این اساس با توجه به نزدیک شدن به سال ۲۰۲۶، این پرسش مطرح میشود که مسیر سیاست خارجی آمریکا به کدام سو خواهد رفت. امروز حتی نخستوزیر ایتالیا اعلام کرده که سال ۲۰۲۶ میتواند سالی فاجعهبار باشد یا خیر؟ واقعیت این است که بسیاری از بحرانهایی که قرار بود در سال ۲۰۲۵ حل و فصل شوند، همچنان پابرجا هستند؛ از جمله بحران میان کامبوج و تایلند که ترامپ مدعی حل آن بود، اما اکنون مقامات آمریکایی میگویند تازه مذاکرات آغاز خواهد شد، در حالی که درگیریها همچنان ادامه دارد.
وی اظهار کرد: به نظر میرسد این بحرانها در سال ۲۰۲۶ نیز ادامه پیدا کنند. ترامپ تاکنون در هیچیک از پروندههای مهم از جمله ایران، ونزوئلا، اوکراین و حتی اختلافات منطقهای دیگر به موفقیت نرسیده و نکته مهم این است که افکار عمومی آمریکا نیز چندان درگیر سیاست خارجی نیست؛ چراکه شهروندان ایالات متحده بیشتر نگران هزینههای زندگی، قیمت بنزین، معیشت روزمره و امنیت اقتصادی خود هستند. افزایش بیکاری و فشار اقتصادی باعث شده که موفقیتهای ادعایی سیاست خارجی برای جامعه آمریکا اهمیتی نداشته باشد. در چنین شرایطی، احتمالاً سال ۲۰۲۶ نیز با همین روند ادامه خواهد یافت. البته ممکن است در موضوع اوکراین در ماههای ابتدایی سال آینده میلادی توافق یا پیشرفتی حاصل شود و امتیازاتی به روسیه داده شود تا بحران تمام شود. در این مسیر، دولت اوکراین نیز چارهای جز همراهی نخواهد داشت.
اما در مورد ایران، بعید است به این زودیها توافق یا گشایشی حاصل شود. درباره غزه نیز شرایط پیچیده باقی خواهد ماند. در این میان، ایران بهخوبی میداند چگونه از این شرایط برای گرفتن امتیاز استفاده کند و احتمالاً این روند در سال جدید نیز ادامه خواهد یافت. در مجموع، به نظر میرسد اولین مسألهای که شاید به سمت حلوفصل برود، پرونده اوکراین باشد، اما سایر بحرانها همچنان پابرجا خواهند ماند.








