از ۴۰۰ نماینده سابق مجلس، هیچ خبری در دست نیست/ در سال 1391 حقوق نمایندگان دو میلیون و ششصد هزار تومان بود/ برخی از نمایندگان ادوار، مسافرکشی میکنند
به گزارش اقتصادنیوز، حجت الاسلام سید علی حسینی در گفتگو با تابناک، موضوعاتی را درباره نمایندگان ادوار مجلس مطرح می کند که تاکنون چندان مورد توجه قرار نگرفته است. گفتگوی با این نماینده دوره هشتم را در ادامه مرور می کنیم.
***
آقای حسینی چه خبر از نمایندگان ادوار؟ من از دور و نزدیک، خبرها و مشاهداتی دارم که نشان میدهد برخی از آقایان و حتی خانمهایی که نماینده بودهاند، پس از پایان ادوار یا دوره نمایندگی، بهتدریج حالوروز مناسبی ندارند و حتی گاهی گرفتار برخی اتفاقات ناگوار میشوند. نظر شما در اینباره چیست؟ آیا شما هم چنین مواردی را دیدهاید یا شنیدهاید؟
میتوان این موضوع را ذیل یک عنوان کلی، با نام «چالشهای نمایندگان پس از نمایندگی» یا همان «نمایندگان ادوار» مطرح کرد. قطعاً همینطور است. طبیعت انسان چنین است که وقتی در یک موقعیت خاص قرار میگیرد ـ از نظر جایگاه اجتماعی، اعتماد مردم، مقبولیت مردمی، دسترسی به اطلاعات و دسترسی به برخی موضوعاتی که پیش از نمایندگی نداشته یا در آن سطح نبوده است ـ و سپس این موارد از او گرفته میشود، قطعاً حالوروز او تغییر میکند.
این وضعیت شبیه آن است که فردی در یک روستا، شهر یا جامعه محلی، عضو هیئت امنای مسجد باشد، مردم به او توجه کنند و محبوبیت داشته باشد، اما پس از مدتی دیگر آن جایگاه را نداشته باشد. این موضوع بهطور قطع میتواند بر روحیات و زندگی فرد تأثیراتی بگذارد.
تعداد نمایندگان ادوار چند نفر است؟
در طول مدت انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی، ما حدود ۲۲۰۰ نفر نماینده داشتهایم. از این تعداد، حدود ۴۵۰ نفر رحلت کردهاند و ۱۷۵۰ نفر باقی ماندهاند. از این ۱۷۵۰ نفر، حدود ۴۰۰ نفر به هیچ عنوان بروز و ظهوری ندارند و عضو مرکز نمایندگان ادوار نیز نشدهاند. در نتیجه، حدود ۱۴۰۰ نفر باقی میمانند.
درباره آن ۴۰۰ نفر که اشاره شد، عملاً خبری از آنها نیست؛ برخی گمنام شدهاند، برخی به سنین کهنسالی رسیدهاند و خانهنشین شدهاند. نکته جالب این است که از این تعداد، حدود ۱۴۰۰ نفر در مرکز نمایندگان ادوار مجلس شورای اسلامی ثبتنام کردهاند و در جلساتی که چه در مجامع استانی نمایندگان ادوار و چه در خود این مرکز برگزار میشود، رفتوآمد دارند.
در مجموع، این ۱۴۰۰ نفر ـ یا اگر همان ۱۷۵۰ نفر را در نظر بگیریم ـ نمایندگان ادوار محسوب میشوند و با چالشهای مختلفی دستبهگریبان هستند. با این مقدمه عرض میکنم که چالشهایی که نام میبرم، به این معنا نیست که همه این ۱۷۰۰ نفر با همه این چالشها مواجه باشند؛ ممکن است یک نفر با همه این چالشها روبهرو باشد و فرد دیگری تنها با بخشی از آنها.
البته شرایط سنی افراد نیز متفاوت است. برخی از نمایندگان ادوار، زمانی که دوره نمایندگیشان به پایان میرسد، تازه در ابتدای مسیر کاری خود هستند؛ برای مثال در ۳۰ یا ۳۵ سالگی نماینده مجلس شدهاند و پس از آن دیگر نماینده نشدهاند و اکنون به سن میانسالی رسیدهاند. خود من نیز جزو جوانترین نمایندگان مجلس هشتم بودم. در مقابل، برخی افراد در سنی نماینده میشوند که در واقع در اواخر دوره کاری و اداری خود قرار دارند و پس از آن بازنشسته میشوند. بنابراین شرایط افراد با یکدیگر متفاوت است.
حال، چالشهایی که نمایندگان پس از پایان دوره نمایندگی با آن مواجه میشوند…
نخستین چالش، چالش ارتباطی است. نماینده مجلس با طیف گستردهای از مردم ارتباط دارد؛ چه مردم حوزه انتخابیه و چه از این جهت که نماینده کل ملت ایران است، با طبقات و صنوف مختلفی از جامعه ارتباط برقرار میکند و… نماینده مجلس با جامعهای که در همه استانها و سراسر کشور وجود دارد، در ارتباط است و با بخشی از نخبگان جامعه، از طریق تشکلهای مختلف نخبگانی در عرصههای کشاورزی، علمی، فرهنگی و آموزشی ارتباط دارد. او از طریق ادارات و دستگاههای دولتی به وزرا دسترسی دارد و حتی به سران قوا نیز دسترسی پیدا میکند. در صورت نیاز، اگر از وزرا یا مقامات وقت درخواست ملاقات داشته باشد، معمولاً در کوتاهترین زمان ممکن برای او وقت تعیین میشود.
نماینده مجلس همچنین به اطلاعات مختلفی دسترسی دارد. اما بلافاصله پس از پایان دوره نمایندگی، یعنی پس از هفتم یا هشتم خرداد، همه این موارد از او گرفته میشود. دسترسیهای اطلاعاتی و ارتباطی بهطور ناگهانی قطع میشود و در واقع، فرد از یک شبکه گسترده ارتباطی خارج میشود.
حتی ورود و خروجی که پیش از این به مجلس داشته است، با توجه به ضوابط اداری، دچار تنزل میشود و به سطح نمایندگان ادوار کاهش پیدا میکند. نمایندگان ادوار نیز نمیتوانند دسترسی کامل به فضای مجلس و سطح ارتباطاتی را که در دوران نمایندگی داشتند، حفظ کنند.
این وضعیت، همان چالش ارتباطی است؟
بله و همین مسئله باعث میشود چالش دیگری به وجود آید که میتوان از آن با عنوان «چالش منزلت اجتماعی» یاد کرد. منزلت اجتماعی فرد کاهش پیدا میکند؛ تا دیروز میتوانسته است با همه ارتباط برقرار کند و سطوح مختلفی از روابط در اختیارش بوده، اما اکنون دیگر چنین جایگاهی ندارد.
این مسئله، البته صرفاً مختص ایران نیست، بلکه میتوان آن را بخشی از فرهنگ عمومی انسانها دانست. در فرهنگ ما نیز چنین است که فردی در مقطعی دارای یک موقعیت بوده است ـ به تعبیر عامیانه، بر جایگاهی سوار بوده ـ اما اکنون از آن جایگاه پایین آمده و دیگر آن منزلت اجتماعی پیشین را ندارد. این کاهش منزلت حتی در میان نخبگان و حتی در میان اطرافیان و همردیفان سابق او نیز قابل مشاهده است.
این شرایط موجب میشود منزلت اجتماعی فرد دچار افت شود و همانگونه که شما اشاره کردید، ممکن است حالوروز خوبی نداشته باشد. این موضوع بهعنوان دومین چالش، در نهایت منجر به چالش سوم میشود؛ یعنی بروز چالشهای روانی و چالشهای عاطفی.
در نهایت، باید توجه داشت که همه ما انسان هستیم و آن سطح از روابط، آن میزان دسترسی به اطلاعات و آن حجم از رفتوآمدها، وقتی ناگهان از بین میرود، میتواند زمینهساز بروز این مسائل شود.در حال حاضر، نمایندگان ادوار دیگر آن دسترسیها و امکانات گذشته را ندارند. اینها از جمله چالشهای مهمی است که پس از پایان دوره نمایندگی به وجود میآید. چالش بعدی که میتوان به آن اشاره کرد، چالش اقتصادی و معیشتی است.
این موضوع به این معنا نیست که نمایندگان مجلس از نظر مالی وضعیت بسیار مطلوبی داشتهاند. خیر، چنین برداشتی درست نیست. اجازه دهید از تجربه شخصی خود مثال بزنم. ما یک مجتمع صنعتی در استان خراسان داریم که دارای مدیرعامل است. منظور من شرایط همان زمان است و در مورد وضعیت فعلی قضاوت نمیکنم، چرا که ممکن است شرایط تغییر کرده باشد.
خود شما شرایط حقوقی تان الان چگونه است؟
در سال ۱۳۹۱، آخرین فیش حقوقی من بهعنوان نماینده مجلس، مربوط به اردیبهشتماه بود؛ چرا که حقوق نمایندگی تا هفتم خرداد پرداخت میشود. مبلغ حقوق من بهعنوان نماینده مجلس، دو میلیون و ششصد هزار تومان بود. در همان زمان، مدیرعامل یک کارخانه صنعتی در منطقه خراسان، پانزده میلیون تومان حقوق دریافت میکرد. قطعاً امروز نیز مدیران عامل شرکتها همچنان با چنین تفاوتی در میزان حقوق مواجه هستند.
بنابراین، این تصور که نمایندگان مجلس حقوق بسیار بالایی دریافت میکنند، درست نیست. در عین حال، باید توجه داشت که بسیاری از نمایندگان پیش از ورود به مجلس، در مشاغلی مانند آموزشوپرورش بهعنوان معلم، در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بهعنوان مربی، یا در مسئولیتهایی مانند ریاست یک اداره، فرمانداری یا استانداری فعالیت داشتهاند. البته تعداد زیادی از نمایندگان نیز هستند که پیش از نمایندگی، تجربه اجرایی گستردهای نداشتهاند. برای مثال، تعداد نمایندگانی که پیش از ورود به مجلس وزیر یا استاندار بودهاند، بسیار محدود است.
در دوره نمایندگی، فرد یک حقوق مشخص دریافت میکند و مبلغی نیز تحت عنوان هزینههای دفتر در اختیار او قرار میگیرد که مجموع آن، امکان اداره امور زندگی را فراهم میکند. همچنین معمولاً یک واحد مسکونی سازمانی در تهران در اختیار نماینده قرار داده میشود یا هزینه رهن مسکن در تهران به او پرداخت میشود. در نتیجه، سطح زندگی فرد در تهران تعریف میشود.
اما بلافاصله پس از پایان دوره نمایندگی، همه این امکانات از او گرفته میشود. نماینده باید به سازمان یا وزارتخانه قبلی خود بازگردد، در حالی که مشخص نیست جایگاه شغلی مشخصی برای او در نظر گرفته شود یا پست مناسبی به او داده شود و حتی معلوم نیست در سطوح عالی مدیریتی به کار گرفته شود یا خیر.
یعنی چیزی به نام حقوق دائم یا مستمر برای نمایندگان مجلس نداریم؟
هیچ حقوق پایدار و ثابتی پس از پایان نمایندگی وجود ندارد. تنها در دورههایی تا مجلس هشتم، امتیازی وجود داشت که مشابه امتیازاتی بود که برخی کارکنان در وزارتخانهها از طریق انجام مأموریتهای ویژه یا طی سنوات خدمتی دریافت میکردند؛ بر اساس آن، تا مجلس هشتم، معادل دو گروه شغلی به نمایندگان داده میشد تا پس از پایان دوره نمایندگی، در سازمان متبوع آنها اعمال شود. این امتیاز نیز در مجلس هشتم حذف شد.
بنابراین، امروز هیچ مزیت حقوقی پایدار یا امتیاز ثابت و مشابهی برای نمایندگان مجلس وجود ندارد. نماینده ادوار پس از پایان دوره، اگر به سازمان خود بازگردد، ممکن است در جای دیگری مأمور شود، یا وارد بخش خصوصی شود و یا حتی هیچ موقعیت مشخصی نداشته باشد.
البته نمونههای مختلفی نیز وجود دارد. ما نمایندگانی داشتهایم که پیش از نمایندگی، کشاورزان برجستهای بودهاند، مالک زمین و املاک بودهاند و شغل اصلی آنها کشاورزی بوده است. این افراد پس از پایان نمایندگی نیز به همان فعالیت کشاورزی بازگشتهاند و حتی حاضر نشدهاند در جایی استخدام شوند.
بنابراین، شرایط نمایندگان بسیار متنوع است. در نهایت، اگر سن فرد اجازه دهد و تخصصی که دارد قابل استفاده باشد، میتواند برای استخدام اقدام کند؛ اما هیچ تضمینی وجود ندارد که او در چه جایگاهی بهعنوان مشاور به کار گرفته شود یا اساساً بهعنوان وزیر یا معاون وزیر معرفی شود یا خیر.دیگر بستگی به عوامل دیگر دارد که ربط سازمانی و ساختاری به موضوع نمایندگی ندارد. خوب، پس شد چالش مالی.
ولی منابعی غیر رسمی از پول و ثروت و امتیاز وجود دارد که به اندازه زیادی سرازیر میشود سمت نمایندگی و اگر حواسش باشد میتواند با همان یک دوره، کل عمرش را در رفاه بگذراند…
ببینید این منابع غیررسمی در همه جا وجود دارد. خوب، شما خیلی بله، نماینده مجلس چون در واقع نفوذش بیشتر است، چون قدرتش بیشتر است، چون در همه عرصههای کشور میتواند ورود بکند. هر وقت که مسئولیت بیشتر باشد، قطعاً تخلف هم ممکن است بیشتر باشد. آن بخش وجود دارد. ما منکر نمیشویم. در همه جامعه، بلی، نماینده مجلس اگر متعهد نباشد، اگر مردمی نباشد، اگر خدا ترس نباشد، بیشترین رانتها را میتواند داشته باشد. این یک چیز است که در واقع نمیشود انکار کرد. منتها ما داریم از یک نماینده سالم صحبت میکنیم که در واقع سلامت کار کرده، به حقوق نمایندگیش بسنده کرده و در واقع دنبال رانت نرفته.
ما نماینده داریم که بعد از نمایندگی وضعش خرابتر شده.
البته من دیدم نمایندهای از ادوار که چند هزار تومان فقط توی جیبش بود، با مترو میرفت و میآمد. اما آن طرف دیگر را هم در دوره خبرنگاری پارلمانی زیاد دیده ایم.
ما الان نماینده ادوار داریم که اسنپ کار میکند. همین الان نماینده ادوار داریم که از نظر معیشتی دچار مشکل است. همه جور آدم هست. شما در یک واحد شهرداری، در یک واحد نیروی انتظامی هم انسانهای پاک، انسانهای مخلص و فداکار و خدمتگزار زیاد هستند. یک آدم نسبت است که مردم به خاطر اینکه نسبت به جاهایی بالاتر است. حالا عرض میکردم، پس یک چالش، چالش اقتصادی و معیشتی است که آن تراز با این ترازی که فرق میکند و در واقع این به نوعی، حالا من در آن قسمتی که راهکارها چیست، عرض میکنم، واقعاً باید یک فکری برداشته شود. بالاخره نماینده مجلس سرمایه اجتماعی نظام است، سرمایهای که مردم به او اعتماد داشتند و همین الان هم اعتماد دارند. حالا ممکن است ده رأی کم آورده باشد، ممکن است اصلاً در انتخابات شرکت نکرده باشد، ممکن است رد صلاحیت شده باشد، بالاخره آن جایگاه پایگاه اجتماعی او محفوظ است و باید به عنوان سرمایه اجتماعی در نظر گرفته شود.
چالش دیگر که حالا به نظرم میآید، چالش حقوقی و قضایی است. اینجا تعداد خیلی کم میشود.
برخی از نمایندهها به محض اینکه نمایندگیشان تمام میشود، با یک سری چالشهای نتشی از رفع مصونیت مواجه میشوند.
بله، مثلاً طرف میآید در انتخابات بعدی شرکت میکند، رد صلاحیت میشود، چقدر با تبعات رد صلاحیت دست و پنجه نرم میکند یا نه، رد صلاحیت هم نمیشود، بالاخره نماینده بوده، در معرض دید بوده. در زمان انتخابات تخریب شده، ما دیگر تخریبها در انتخابات متأسفانه هر دوره نسبت به دوره دیگر بیشتر میشود. شخصیت تخریب شده، خانواده او آسیب میبینند و این تبعات در واقع این گونه است که واقعاً برخی از نمایندگان دچار هستند. حتی، حتی یک زمانی بوده که به هر نوعی مخالفی داشته، اصلاً موضوعاتی بوده که طرف میتوانسته برود شکایت بدهد. اصلاً بحث شخصی بوده، خانوادگی بوده یا سیاسی بوده، آن زمان نمایندگی نمیتوانسته برود شکایت کند، بالاخره نماینده هم در یک موضوع از مصونیت برخوردار است، نه در مسائل خانوادگی و شخصی.از مصونیت برخوردار است، نه در مسائل خانوادگی و شخصی، ولی یک محبوبیتی دارد، پایگاه اجتماعی دارد، طرف روش نشده. بعد از اینکه دیگر از اسب میآید پایین، طرف دیگر شکایتها و اعتراضات و یا حتی شکایات قضایی را شروع میکند. متأسفانه این موارد را داریم. لذا عرض کردم، تعداد نمایندگان در این موضوع چالش خیلی کم میشوند، ولی این هم وجود دارد و اظهار نظرهایی ممکن است در زمان نمایندگی کرده باشد که اکنون پس بدهد. و ما بالاخره گروههای مختلفی داریم در جامعه و افراد مختلف، شرکتهای مختلف که ذینفع بودهاند، طرف حرفی زده، آسیب دیده.
آسیبی هم داریم به نام آسیب یا چالش ساختاری و نهادی. ببینید، ما در این چهل و چند سال، ۴۵-۶ سال سه تا مرکز و نهاد داشتیم که قرار بوده و هست اینها به امور نمایندگان بپردازند. یک زمانی مجمع نمایندگان را دیدیم، یک زمانی کانون نمایندگان داشتیم که اینها بیشتر صنفی بودند. خود نمایندگان تشکیل میدادند، دبیرکل معرفی میکردند. از سال ۱۳۹۵، آقای دکتر لاریجانی که رئیس مجلس بود، مرکز نمایندگان ادوار شکل داد. در واقع قانونی شد، دفتر به آنها داده شد، پست سازمانی برای آن ایجاد کردند، نیرو دارد، قرار است که آن ۱۴۰۰ نفر نماینده که عرض کردم فعالند و ادوار، اینها را بکند، به امورشان رسیدگی کند، یک وقت هوای پیگیری بکند.
یک وقت، بالاخره امتیازاتی در مجموعه مجلس دارد، مجلس رفت و آمد داشته باشد، باید کارتش بالاخره آنجا گیتها را باز کند و در واقع برای جلسات گذاشته شود، از مشورتهای آنها استفاده شود. این مرکز ادوار شکل گرفته. امروز هم که حالا دو دوره است، آقای دکتر قالیباف انصافاً حمایت کرده از مرکز نمایندگان ادوار و موضوع را به جلو برده، ولی ما به هیچ عنوان نتوانستیم مثل برخی از کشورهای پیشرفته یک ساختاری به وجود بیاوریم برای این موضوع.
ببینید، ما نماینده مجلس که اصلاً شغل نمایندگی، شغل موقتی نیست، مرحلهای از مسیر در واقع شخصیت حرفهای و سیاسی یک نماینده است. ما در خیلی از کشورها داریم که برای آن جایگاه فرض شده. مثلاً حالا کلیات عرض کنم، فرض کنید در یک کشور اروپایی، مثلاً در انگلستان، در واقع هم امکان ارتقای پایگاه آنها وجود دارد. یعنی از مجلس عوام میتوانند به مجلس اعیان بروند، درصدی از این نمایندگان خودشان یک پله ارتقا پیدا میکنند. موضوعات بازنشستگیشان تعریف شده، بیمههای بازنشستگی مخصوص نمایندگان در واقع مشخص شده و هم اینکه از صندوق بازنشستگی نمایندگان حقوق میگیرند.
اینجا باید نماینده، دوره نمایندگیاش تمام شود، به هر وزارتخانه یا هر جایی که بوده برگردد، خدمات درمانی، تأمین اجتماعی، بیمه سلامت، بیمه عشایر و روستاییانه مردم میشود. آنجا صندوق بازنشستگی ویژه نمایندگان ادوار دارد و در واقع یک ساختار وجود دارد. در بسیاری از اندیشکدهها و دانشگاهها ورود پیدا میکنند، مشاورین رسمی مقامات دولتی میشوند. خوب، این تراز خیلی فرق میکند. یا مثلاً در ایالات متحده آمریکا، باز هم همان ارتقا از مجلس کنگره به سنا وجود دارد و موضوع نمایندگان ادوار به عنوان سرمایه اجتماعی تعریف شده است. یعنی نه تنها دوره نمایندگی تمام میشود، بلکه در تصمیمسازی سیاسی آن مملکت این شخصیت ادامه پیدا میکند.
همین نمایندگان ادوار می توانند چالش امنیتی هم باشند. بالاخره اطلاعات کشور را دارند و بعد از نمایندگی ممکن است مورد سوء استفاده قرار بگیرد این اطلاعات.
عرض کنم که نمایندگان ادوار خب در طیفهای مختلف تعریف میشوند، در شخصیتها، عواطف و در واقع شخصیت فرهنگی مختلفی تعریف میشوند، منتها در عمومیت کار واقعاً با چالشها مواجه میشوند که من چالشها را برشمردم. به نظرم میآید که از این سرمایه اجتماعی باید استفاده بهینه شود. وقتی میگوییم سرمایه اجتماعی، یعنی مجموعهای از شبکههای ارتباطی و اعتبار و اعتماد که باید همه دست به دست هم دهند تا طرف بتواند یکی، در تصمیمسازیها مشارکت داشته باشد، بتواند دسترسی به اطلاعات داشته باشد، بتواند همکاریها را افزایش دهد و در واقع مؤثر باشد در جامعه.
اگر مؤثر نباشد، تبعاتی به وجود میآید.
تبعات چیست؟
یکی از آنها این است که سرخورده میشود. یک سرمایه اجتماعی که مملکت برایش هزینه کرده، اعتماد مردمی را دارد، سرخورده میشود و این سرخوردگی باعث میشود که افراد مؤثری که میتوانند بیایند کاندیدا شوند، دیگر کاندیدا نشوند. بگویند آقا برای چه بیاییم، اگر بخواهیم سالم کار کنیم؟ آخه این میشود. و در نتیجه در وزن قانونگذاری و نظارت مجلس تأثیر میگذارد، وزن را پایین میآورد. آدمهایی که پختهاند، آدمهایی که با تجربهاند، آدمهایی که باید در مجلس حضور داشته باشند.
ما ببینید، من همیشه مثال زدم در بخش نظارت و قانونگذاری. مجلس دولت را به پیمانکار و ناظر بر پیمان پیمانکار دولت اجرایی دارد. ناظر بر پیمان کیست؟ مجلس است. به نظر شما مهندس ناظر بر پیمان باید قویتر باشد، برجسته و مفیدتر باشد، اطلاعات بیشتر داشته باشد، کارکشتهتر باشد یا پیمانکار؟ پس باید در مجلس نیروهایی باشند که بتوانند نظارت دقیق، کارشناسانه و با تجربه بر دولت داشته باشند. اگر این باشد، ما میتوانیم خوب نظارت کنیم و آن وظیفه نظارتی مجلس را یا خلاهای قانونی را خوب بپوشانیم و خوب قانونگذاری کنیم. چون اصل اول، ریلگذاری قانونگذاری است، اصل دوم هم نظارت بر اجرای قانون است.








