بازندگان و برندگان روزهای آلوده تهران | نفسِ پایتخت به شماره افتاده است

  • توسط: noxis_admin
بازندگان و برندگان روزهای آلوده تهران | نفسِ پایتخت به شماره افتاده است


به گزارش اقتصادنیوز، شاخص آلودگی تهران در اکثر روزها ناسالم و خطرناک شده است، هوا نه مه است، نه دود، چیزی میان هر دو: لایه‌ای غبار سنگین که انگار روی همه چیز نشسته، بر برگ‌های پارک، بر شیشهٔ تاکسی‌ها، روی موتور پیک‌ها، و مهم‌تر از همه، در عمق نفس آدم‌هایی که هر روز در پایتخت به محل کارشان می‌روند.

تهران زیر چتر دود؛ صورتحساب دلاری آلودگی هوا از جیب مردم‌+ فیلم

طبق برآوردهای سالانه، آلودگی هوا تنها در یک سال بیش از ۵۸ هزار مرگ زودرس در ایران رقم زده است؛ رقمی سنگین که سهم تهران در آن چشم‌گیر است. اما مرگ، تنها لایه این بحران نیست. «زندگی در آلودگی» هزینه‌هایی دارد که نه در آمارها، که در چهره کارگران، فروشندگان، رانندگان و پرستاران دیده می‌شود؛ همان‌هایی که چرخ‌های شهر را می‌چرخانند و در عوض، هر روز بخشی از سلامتشان را زیر همین چرخ‌ها جا می‌گذارند.

آلودگی هوا در تهران یک بحران تمام‌عیار شغلی است؛ فرسودگی جسمی، فشار اقتصادی و استهلاک روانی، سه حلقه‌ای که دور زندگی کاری مردم تنگ‌تر شده و عملاً کیفیت کار و زیست در پایتخت را قربانی می‌کنند.

هزینه‌ای که از جیب کارگران و کارمندان پرداخت می‌شود

تحقیقات جهانی می‌گویند افزایش ناچیز در ذرات معلق می‌تواند بهره‌وری نیروی کار را کاهش دهد. در تهران این کاهش در قالب خستگی، سردردهای ممتد، خواب‌آلودگی، افت دقت و ناتوانی در انجام کارهای فکری خودش را نشان می‌دهد.

مرخصی‌های استعلاجی در روزهای آلوده بین ۱۰ تا ۳۰ درصد بالا می‌رود. مشاغل حساس مثل پرستاری، امور مالی، رانندگی و خدمات شهری بیشتر از همه آسیب می‌بینند. بخشی از شهر در چنین روزهایی عملاً «کم‌کار» می‌شود؛ بخشی دیگر، به اجبار «بیش‌کار».

اما این آمار زمانی معنا پیدا می‌کند که وارد میدان شویم؛ همان‌جا که کارگران فضای سبز با ریه قفل‌شده کار می‌کنند، رانندگان با چشمانی قرمز و اشکی فرمان می‌گیرند، پیک‌ها در لابه‌لای دود بین خیابان‌ها می‌چرخند، و فروشندگان بازار اجاره‌ مغازه‌ای را می‌پردازند که مشتری به آن نمی‌رسد.

کارگران فضای سبز؛ ریه‌هایی که هر سال بار سنگین‌تری را می‌کشند

در میانه بلوار کشاورز، «رحیم» کارگر فضای سبز، قیچی‌اش را تیز می‌کند و ماسک پارچه‌ای‌اش را که خاکستری شده، دوباره روی صورت می‌گذارد. می‌گوید: «وقتی شاخص می‌ره رو ۲۰۰، ما همچنان کار می‌کنیم. مردم توی آلودگی بیرون نمیان، اما ما باید هرس کنیم، نهال بکاریم، برگ جمع کنیم. این ماسک هم که دارم، بیشتر دلخوشیه، میدونین دیگه کاری که نمیکنه.»

شب‌ها سرفه دارد، صبح‌ها با سردرد بیدار می‌شود، دو بار هم در این فصل مرخصی گرفته، سری تکان می‌دهد و می‌گوید: «راستش را بخواهی هوا هر سال آلوده‌تر می‌شه، ما هم هر سال فقیرتر.»

کنارش «بهنام» چاله‌ای برای نهال نو پا می‌کَند و از شدت سرفه می‌نشیند:«ای خانم! ما انتخاب نداریم. یا باید موقع آلودگی هم کار کنیم یا آخر ماه شرمنده خونه و اجاره خونه بشیم. شما باشی کدومو انتخاب می‌کنی؟»

این‌ افراد و دیگر کارگران شهری و شهرداری از گروه کسانی هستند که بیشترین مواجهه را با ذرات معلق دارند. نبود ماسک استاندارد و نبود مرخصی کافی و دیگر امکانات حداقلی باعث شده آلودگی برایشان «یک وظیفه اجباری» شود، نه یک وضعیت اضطراری.

رانندگان تاکسی؛ مسیری که با آلودگی طولانی‌تر و کم‌درآمدتر می‌شود

در ایستگاه تاکسی هفت‌تیر، «جلال» راننده خط پارک‌وی، از پشت فرمان خم می‌شود و می‌گوید:«وقتی هوا آلوده ا‌ست، خیابون خلوت‌تر می‌شه درآمد هم نصف. مردم بیرون نمیان، می‌ترسن نفسشون ببره. ما اما باید باشیم. چشم‌هام می‌سوزه، سرفه می‌کنم. یه بار نزدیک بود تصادف کنم اینقدر که سرم سنگین بود ولی خوب همینه دیگه آلودگی رو به جون می‌خریم بیشتر کار می‌کنیم تا کمتر کم بیاریم، میدونی آلودگی یعنی ما باید بیشتر کار کنیم تا همون اندازه قبلی پول دربیاریم.»

تهران زیر چتر دود؛ صورتحساب دلاری آلودگی هوا از جیب مردم‌+ فیلم

پیک‌های موتوری؛ نان به نرخ جان می ‌خوریم

در ولیعصر، «آرمان» پیک یک پلتفرم بزرگ، روی موتور نشسته و می‌گوید: «مردم تو آلودگی بیرون نمی‌رن، سفارش بیشتر می‌شه، چون خرید آنلاین بیشتر میشه ولی ما نون رو به قیمت جون‌مون می‌خوریم. ماسک رو موتور اذیت می‌کنه، مخصوصا توی باد میچسبه روی صورت، آدم نمی‌تونه درست نفس بکشه. ولی مجبورم چون قسط دارم، خرج دارم، خود همین موتور ماهی دو تومن خرجش نکنم سرپا نیست.»

برخلاف تصور عمومی، آلودگی همیشه به سود پیک‌ها نیست؛ چون بسیاری از رستوران‌ها و مغازه‌ها خودشان در روزهای آلوده فروش کمتری دارند، و سفارش‌ها کمتر یا نامنظم می‌شود. اما سلامت پیک‌ها در هر حال بیشتر آسیب می‌بیند؛ آرمان می‌گوید:« الان جوانم و معلوم نمیشه اما منم روزی ۷–۸ ساعت تو خیابونم.مگه بدنم چند سال می‌تونه این هوا و این حجم کار را تحمل کنه؟»

پیک موتوری

از بازار تهران تا بازار تجریش؛ مغازه‌هایی که در هر موج آلودگی نیمه‌تعطیل می‌شوند

در بازار تجریش، «ندا» فروشنده لباس همانطور که مغازه خالی را نشان می‌دهد می‌گوید:« می‌بینید که، روزای آلودگی بازار انگار مرده‌ است. مشتری نیست. از 10 تا مشتری می‌رسه به یکی دو نفر. اما من آخر ماه باید اجاره بدم حتی اگر یه ریال نفروشم.»

حمید فروشنده دیگری در بازار تهران است، او عمده کار می‌کند و می‌گوید مجبور شده بخشی از اجناس فصلی‌اش را زیر قیمت بفروشد، چون چند روز پشت‌سرهم آلودگی در شهرهای مختلف، وضعیت ارسال و سفارش ها را معطل کرده و عملاً جریان خرید در بازار خراب شده:«یه ماه آلودگی شدید می‌تونه کار ۶ ماه مارو تو انبار نگه داره. ناسلامتی اینجا بازار تهرانه، به کل کشور جنس می‌فرستیم.»

کادر درمان؛ جایی که هر موج آلودگی یعنی دو برابر بیمار

«الهام» پرستار شیفت شب است، در اورژانس یکی از بیمارستان‌های مرکزی تهران، «هوا که آلوده می‌شه، ما می‌فهمیم. قبل از اینکه شاخص رو نگاه کنیم، از تعداد بیمار می‌فهمیم. آسم،مریض‌های قلبی، افرادی که تنگی نفس دارن. خلاصه تخت‌ها پر می‌شه.»

الهام می‌گوید خودشان هم زیر فشار آلودگی‌اند:«شیفت‌هامون سنگین‌تر می‌شه، ما هم سرگیجه داریم و سرفه. ولی نمی‌تونیم استراحت کنیم.ما هم قربانی آلودگی هستیم و هم خط مقدم مبارزه باهاش.»

آلودگی هوای تهران

بازندگان واقعی در روزهای آلوده

آنطور که در میدان شاهدش بودیم بخش عمده‌ای از گروهی که ضربه مستقیم می‌بینند کارگران فضای بازند؛ کسانی که بدون ماسک استاندارد و بدون امکان مرخصی طولانی، ناچارند زیر سقف آلودگی کار کنند. آن‌ها در معرض بیشترین حجم ذرات معلق‌اند و نتایج همین مواجهه مداوم است که در گزارش‌های پزشکی به شکل افزایش بیماری‌های تنفسی و قلبی، تنگی نفس و خستگی مزمن ثبت می‌شود.

پس از آن، رانندگان تاکسی و پیک‌ها قرار می‌گیرند؛ نیروی کاری که ساعت‌های طولانی میان دود خودروها و در مسیرهای شلوغ تردد می‌کند. کاهش مسافر، افزایش مصرف سوخت، سوزش چشم و افت تمرکز، در کنار درآمد روزانه متغیر، باعث شده روزهای آلوده برای آن‌ها هم کم‌درآمدتر باشد و هم خطرناک‌تر.

بازارهای روباز و مشاغل خرد نیز از بازندگان اصلی‌اند. در تجریش، مولوی یا حتی بازارهای محلی، کاهش رفت‌وآمد مردم به سرعت در فروش روزانه منعکس می‌شود. به گفته فروشندگان فروش بعضاً از نصف هم کمتر می‌شود اما هزینه‌های ثابت مثل کرایه خانه و اجاره مغازه و خرید و معیشت روزانه همچنان پابرجاست.

برندگان کوتاه‌مدت؛ سودی که عمرش کوتاه است

در سوی دیگر این معادله، گروه‌هایی قرار دارند که روزهای آلوده برایشان رونق کوتاهی ایجاد می‌کند: فروشندگان ماسک‌های فیلتردار، داروخانه‌ها، فروشندگان دستگاه‌های تصفیه هوا، مراکز درمانی خصوصی و پلتفرم‌های سفارش آنلاین. افزایش فروش ماسک و اسپری‌های تنفسی، افزایش مراجعه بیماران و بالا رفتن سفارش‌های اینترنتی همه سودی مقطعی به این بخش‌ها می‌دهد. اما این سود پایدار نیست؛ زیرا آلودگی در مجموع توان مصرف مردم را کم می‌کند و فشار اقتصادی را در کل شهر افزایش می‌دهد. به تعبیر یکی از فروشندگان دستگاه تصفیه: «ما در آلودگی بیشتر می‌فروشیم، اما مردم کمتر توان خرید دارند.» این تضاد نشان می‌دهد سودهای کوتاه‌مدت، در برابر زیان جمعی کل اقتصاد تهران ناچیز است.

تهرانی که هر روز کار را دشوارتر و نفس را گران‌تر می‌کند

روایت‌هایی که در این گزارش آمد، از کارگران فضای سبز و رانندگان تاکسی گرفته تا پیک‌ها، فروشندگان، کارمندان و پرستاران به‌خوبی نشان می‌دهد که آلودگی چگونه سه بُعد زندگی کاری شهروندان را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

در بُعد جسمی، آلودگی با سرفه‌های مداوم، سردرد، ضعف، تنگی نفس و تشدید بیماری‌های قلبی و ریوی خود را نشان می‌دهد. این اثرات فقط مختص روزهای «قرمز» نیست؛ در فصل‌هایی مانند پاییز و زمستان، آلودگی هفته‌ها ماندگار است و اثرات آن روی بدن به‌صورت تجمعی بروز می‌کند.

در بُعد اقتصادی، بسیاری از مشاغل خرد با افت فروش جدی مواجه می‌شوند، مرخصی‌های استعلاجی افزایش می‌یابد، راندمان کاری پایین می‌آید و هزینه‌های درمان و سوخت و استهلاک بالا می‌رود. تهران در روزهای آلوده بخشی از توان تولید و خدمات خود را از دست می‌دهد و این کاهش راندمان در مقیاس میلیون‌ها نیروی کار، بر اقتصاد کل شهر اثر می‌گذارد.

در بُعد روانی، آلودگی احساس ناچاری، اضطراب و استیصال ایجاد می‌کند. کسانی که مجبور به کار در هوای ناسالم‌اند، هر روز با ترس از بدتر شدن شرایط و نگرانی از سلامتی خود و خانواده‌شان به کار می‌روند. این فشار روانی به‌تدریج کیفیت زندگی و انگیزه کاری را فرسوده می‌کند.

تهران امروز شهری است که کار در آن دشوارتر شده و نفس‌کشیدن در آن گران‌تر. شهری که با وجود همه فشارها، همچنان کار می‌کند، همچنان می‌چرخد، اما چرخشش به بهایی تمام می‌شود که از ریه‌ها، قلب‌ها و جیب‌های مردمانش پرداخت می‌شود، بهایی که روشن نیست تا چه زمانی بتوان آن را تاب آورد.

منبع

  • اشتراک گزاری:

مطالب مرتبط

ارسال نظر

شما اولین نفری باشید که در مورد پست مربوطه نظر ارسال میکنید...
شبکه های اجتماعی ما