چرا پوتین از دموکراسی متنفر است؟ | کرملین قصد انتقامگیری از اروپا را دارد
به گزارش اقتصادنیوز، استراتژی روسیه در صدور آشوب برای تحریک افراطگرایی تنها در صورتی کار میکند که لیبرالها به بدبینی و ناامیدی تسلیم شوند.
گاردین در گزارشی نوشته است: یک بار هفتهای خستهکننده را صرف نشان دادن لندن به یک دوست روسی کردم. او اصرار داشت همه چیز را ببیند و هیچ چیز را تحسین نکند. موزهها، بناها، فروشگاهها همه را در مقایسه با سن پترزبورگ و مسکو ناچیز میدانست. بعد از چند روز این موضوع خستهکننده شد، پس از دوستم پرسیدم آیا اصلا چیزی در بریتانیا وجود دارد که او را تحت تاثیر قرار دهد. او بدون تردید گفت: ثبات. در اینجا میتوانی ثبات را احساس کنی.
این اتفاق در دهه 1990 افتاد، سال دقیق را به یاد نمیآورم، اما به یاد دارم که میدانستم دوستم درباره چه صحبت میکند، چون خودم شوک فرهنگی معکوس را وقتی اولین بار به روسیه رفتم احساس کرده بودم.
آن دهه دموکراسی زیر نظر بوریس یلتسین در شرایط بدی به سر میبرد. اتحاد جماهیر شوروی فروپاشیده بود. مشخص نبود که این فروپاشی کجا متوقف شود. خشونت و جنایت همهگیر بود. رئیسجمهور مست توسط الیگارشی بیقانون حمایت میشد که داراییهای دولتی را غارت میکردند و آن را خصوصیسازی مینامیدند. کسانی که شاهد تروماهای روسها در آن دهه بودند، از این که نوستالژی برای دوران پیش از دموکراسی ایجاد شد، تعجب نکرد. قدرت شوروی غیرپاسخگو بود اما حداقل میشد آن را پیش بینی کرد.
پوتین نظم را به روسیه بازگردانده است
ولادیمیر پوتین به همان اندازه فاسد است که همه کسانی که در حلقه یلتسین به اوج رسیدند. اما او نظم و غرور ملی را بازگرداند، که برای اکثر روسها مهمتر از خفه شدن آهسته آزادی سیاسی بود.
این معضل برای رای دهندگان بریتانیایی آشنا نیست، چون دموکراسی و ثبات به نظر متقابل یکدیگر نمیآیند. سیستم چندحزبی ما اجازه رقابت مسالمتآمیز بین منافع سیاسی و اقتصادی مختلف را میدهد. مخالفان میتوانند بدون خونریزی به دولت نزدیک شوند. فرد شکستخورده بدون ترس از انتقام تسلیم میشود. در شرایط رقابت مبتنی بر قوانین، دموکراسیها میتوانند مخالفت را قبل از تبدیل شدن به انقلاب مدیریت کنند. این باعث میشود آنها نوآور و مقاوم باشند. این گونه بود که جوامع آزاد بر استبدادها غلبه کردند و قرن بیستم را بردند. ولادیمیر پوتین فکر میکند میتواند نقطه قوت غرب را به بزرگترین آسیبپذیری آن تبدیل کند.
او دموکراسی لیبرال را احمقانه و ضعیف میبیند. به اعتقاد پوتین حاکمان کشورهای اروپایی خود را به هوسهای متناقض رایدهندگان احمق تسلیم میکند. نتیجه این است که راه تسریع شکست دموکراسی، تقویت تناقضها، تسریع قطبیسازی، کوچک کردن فضای موجود برای سازش است تا دولت نماینده مردم متوقف شود.
احیای روشهای کا گ ب
این نظریه از تاکتیکهای دوران شوروی سرچشمه میگیرد، اما کاگب در گذشته توسط عوامل دستوپاگیر، دشواری استخدام عوامل و مداخله در سیاست خارجی محدودیت داشت. اما در عصر دیجیتال اقداماتی که در دموکراسی خلل ایجاد میکنند ارزانتر شده است.
روشهای سنتی خرابکاری هنوز استفاده میشوند. رهبر سابق ریفرم یوکی در ولز، ناتان گیل، اکنون پس از اعتراف به اتهامات رشوهخواری که به دوران عضویت او در پارلمان اروپا به عنوان عضو یوکیپ و حزب برکسیت برمیگردد، در زندان است. او دهها هزار پوند برای تقویت منافع طرفدار روسیه در پارلمان اروپا پذیرفت. این پرونده دولت را وادار کرده تا تحقیقاتی درباره نفوذ خارجی در سیاست بریتانیا راهاندازی کند.
در سال ۲۰۱۶، کرملین ترجیح میداد بریتانیا با سوزاندن اتحاد سودمند متقابل خود و اتحادیه اروپا، به خود و اتحادیه آسیب بزند.
اما این روش به اهداف ژئوپلیتیک خاص محدود نیست. همه اختلاف نظرها برای رادیکالیزه شدن از طریق الگوریتمهای خشمگینکننده رسانههای اجتماعی آماده هستند. تحقیق کمیته سنا آمریکا در سال ۲۰۱۸ نشان داد که حسابهای ترول روسی پیامهایی در حمایت از جنبش زندگی سیاهان مهم است پست میکردند.
روسها به دنبال ایجاد التهاباند
هر چیزی که بافت اجتماعی جوامع چندفرهنگی را ملتهب کند، حمله موفق به سیستم ایمنی دموکراتیک محسوب میشود. این قبل از ورود هوش مصنوعی به صحنه به عنوان سلاح اطلاعاتی نابودی جمعی بود، که عرصه را با اخبار مصنوعی کثیف و دیپفیکهای وحشتناک واقعی پر میکند.
این یکی از چالشهایی است که بلیز مترولی، مدیر جدید امآی سیکس، در سخنرانی خود اوایل این هفته از آن صحبت کرد. او محیط امنیت ملی فعلی را به عنوان فضایی بین صلح و جنگ توصیف کرد. روسیه تنها دشمن نامبرده نبود، اما در نظر رئیس جاسوسی بریتانیا، پوتین تهدیدی مهم است که با روش صادرات آشوب عمل میکند.
تین دیدگاه که سیاستمداران همه به یک اندازه بد هستند و هیچکدام با حقیقت معامله نمیکنند، پای گذاشتن در مسیر ناامیدی است که در آن دموکراسی خود به عنوان یک فریب رد میشود.
پوتین میخواهد انتقام تحقیر روسیه را بگیرد
محاسبه استراتژیک پوتین با نیاز او به انتقام تحقیر روسیه در دهه ۱۹۹۰ ادغام میشود. درسی که او در سالهای آشفته یلتسین مشاهده کرد این بود که دموکراسی به راحتی توسط نخبگان برای مشروعیت دادن به غارت، دستکاری میشود.
اگر این در مورد دموکراسی در اتحاد جماهیر شوروی سابق درست بود، حتما همه جا درست بود. جذابیت این تحلیل این است که هیچ سیاستمدار روسی برای شکستهای کشورش مسئول دانسته نمیشود. آنها همیشه توسط دشمنشان فریب خوردهاند. طبق همان کینههای قدیمی که پوتین نسبت به غرب در دل دارد، از نظر او نیازی به احترام به حاکمیت اوکراین نبود چون استقلال آن ادامه کلاهبرداری اصلی بود.
کاشتن تخم نفاق قرار است جوامع غربی را از ثباتی که زمانی به آن افتخار میکردند محروم کند. در سناریو نهایی پوتین، در نهایت شهروندان دلسرد جوامع لیبرال شکستخورده به رهبران قوی برای نظم روی میآورند. تحقق این خیال تاریک میتواند به طور وحشتناکی با توجه به اقدامات نادرست ترامپ در ایالات متحده قابل تصور به نظر برسد. این باید انگیزهای برای هوشیاری در اروپا باشد.








